خانه کاغذی(قسمت اول)
داستان ازونجا شروع شد که یک روز در بهبهی کنکور ..
ایده خانه کاغذی به ذهنم رسید..
این که خانه کاغذی تو چه شکلیه.. یا شامل چه چیز هاییه.. بستگی به خودت داره،
امیدوارم ارزششو داشته باشه
خانه کاغذی
کاغذم خانه ایست به سرسبزی باغ
به خوش رنگی آب
عطر مرطوب خاک، در سنگینی هوای خانهام پیداست..
اینجاه ره منم
آزادی منم
هرچه خواهم هست درین دنیای ناب
ناب تر از عشق پرستو های پاک
ریحان باغچه ی سهراب نیز مال من است
من
روشنی
کاغذ
آب..
به خط خطی های دفترم
به روشنی افکار در سرم
به گریه های نیمه شب تا سحرم
میوه ی افکار من
یا هر کسی
با هر دلی، دلواپسی
نشود آشکار
مگر با دفتری یا کاغذی
خانه کاغذیم..
خانهام را میسازم
با برگهای سبز
با ایدههای ناب
با ذوق
شوق
با پریشانی هایی در اعماق خواب
خانه نه!!
من قصری با سنگینی صدای خورشید میسازم
تا روزی که برفتم من ازین خاک بدانم
خانهام پابرجاست
یادم در یادهاست
خانه ی کاغذیم…